شیعه و سنی؛ شانه به شانه برای حمایت از غزه!
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۰۸۱۰۱
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: «حال و هوای اینجا شبیه فیلمهای دفاع مقدس خودمان است. حال و هوای روزهایی که رزمندگان اسلام سمت جبهه میرفتند. هرکس یک کوله کوچکی دستش دارد، انگار از دنیای پشت سرش دل کنده تا برود و برای باور و اعتقادش حاضر شود. یکی لباس نظامی پوشیده و دیگری لباس عشیره و بادیه نشینی تنش کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اینها را «علی رجبی» میگوید؛ خبرنگار و فعال رسانهای که این روزها خودش را به مرز عراق و اردن رسانده است. جایی که روزهای اخیر مورد توجه رسانههای منطقه قرار گرفته بود: «اینجا در طریبیل خیابانها را بستهاند و پلیس ضد شورش مستقر شده که کسی به سمت مرز نرود. رو به روی پلیسها و نیروهای ضدشورش تریبونی گذاشتهاند. سخنرانی میکنند یا شعاری میدهند. اینجور هم نیست که تریبون دست فرد یا گروه خاصی باشد!. کسانی که اینجا هستند با توجه به اخباری که منتشر میشود واکنش لحظهای نشان میدهند. دو سه شب پیش که حدود چهار تا پنج هزار نفر اینجا بودند، ناگهان خبر آمد که ارتش صهیونیستی شروع به حمله زمینی کرده است. خبر هنوز رسمی نبود. ساعت نزدیک ۱۲ شب بود و اکثر افراد در حال استراحت در چادرها بودند. تا اینکه کم کم تعدادی از عراقیهای مستقر در چادرها از این حملات باخبر شدند و ناگهان یکی از آنها رفت پشت تریبون و شروع کرد به شعار دادن و اطلاع رسانی کردن که ای کسانی که در چادرها هستید، الان چنین اتفاقی افتاده و صهیونیست شروع به حمله زمینی کردهاند و ما اینجا هستیم. از طرفی نمیتوانیم دست روی دست بگذاریم و از نمیتوانیم کاری کنیم… حرفهایش دلی بود و خودش یک نفره شروع به شعار دادن کرد. کم کم دیگران هم به او پیوستند و از چادرها بیرون آمدند و با او همراهی کردند. نیم ساعت بعد خبر آمد که جبهه مقاومت و حماس، کمین زده است و ارتش صهیونیستی عقبنشینی کرده است. خبر مسرتبخشی بود. دوباره یکی از عراقیها پشت تریبون رفت و این خبر را اعلام کرد که در کمین نیروهای حماس و جبهه مقاومت اسرائیلیها عقبنشینی کردهاند. فریاد و شعار الله اکبر به آسمان میرسید. حال و هوای عجیبی بود. نیمه شب در دل بیابان، کسانی که دستشان نمیرسد کاری کنند خودشان را به مرز رسانده بودند و با پیروزی مسلمانان شاد میشدند و با اخبار تلخ، عزاداری میکردند.»
خیلی از شبکهها و رسانههای منطقه خبرنگاران خود را به طریبیل عراق فرستاده بودند و حتی گزارش پخش زنده داشتند. فضای مجازی هم پر شده بود از هشتگهای مربوط به این تجمعات؛ اما علیرغم تجمعات پرشمار در حمایت از فلسطین، این ماجرا از لنز و نگاه رسانههای داخلی دور مانده بود. بعد از ماجرای ٧ اکتبر و حمله غافلگیرانه حماس به رژیم صهیونیستی، موجهای حمایت از مردم غزه به صورت خودجوش و فراگیر در نقاط مختلف جهان و در فضا و شبکههای اجتماعی شکل گرفت. مرز طریبیل، یعنی نزدیکترین نقطه به اراضی اشغالی در عراق، یکی از نقاطی بود که در این مدت محل تجمع مسلمانان بیتاب فلسطین شده بود.
رجبی و چند نفر دیگر از فعالان رسانه دل به بیابانهای غربی عراق زدهاند: «در چنین مواقعی طبیعتاً ما خبرنگارها دنبال این هستیم که دسترسی بهتری به رویدادها داشته باشیم؛ اما غزه در بخش غربی سرزمین اشغالی قرار دارد و منطقه کوچکی است که از یک طرف به آب ختم میشود و از سمت جنوب مرز کوچکی با مصر دارد که به نام رفح شناخته میشود؛ همان مرز میان مصر و نوار غزه. این مرز اکنون دست رژیم صهیونیستی است و اجازه رفت و آمد از آن را نمیدهد. با این حال پس از وقایع اخیر، نزدیک این مرز در خاک مصر، محلی برای تجمع رسانهها و خبرنگاران شده بود تا شاید بتوانند وارد غزه شوند؛ به امید آنکه در حوزه خبری کمکی کنند و کاری انجام دهند و وقایع را به گوش مردم برسانند. خیلی از کشورها در این منطقه نماینده و خبرنگار داشتند. ما هم به دنبال یک راه بودیم…»
ابتدا میخواهند به منطقه رفح بروند. سراغ نهادهای مختلف میروند اما به دلیل محدودیتها در روابط با مصر، شرایط سفر فراهم نمیشود. گزینه بعدی پیش روی آنها اردن بود که به دلایل مختلفی خیلی زود این گزینه هم کنار گذاشته شد. انتخاب بعدی لبنان بود؛ کشوری که در قسمت جنوبی خود، مرز مشترکی با شمال سرزمینهای اشغالی دارد. اما از این مرز تا نوار غزه حدود ۲۰۰ کیلومتر فاصله است. با این حال تعدادی از خبرنگاران به بیروت، پایتخت لبنان رفتهاند. کسانی که به نوعی زنبیل گذاشتهاند تا اگر در بیروت خبری شد و درگیری اتفاق افتاد، به عنوان اولین نفرات آنجا حضور داشته باشند تا اینکه در میان این پیگیریها، اولین جمعه بعد از هفت اکتبر، خبر میرسد که تجمع بسیار بزرگی در عراق برای حمایت از فلسطین اتفاق افتاده است: «پیگیر بودیم که ببینیم کجا میتوانیم در خط مقدم رسانهای حضور داشته باشیم. بالاخره تصمیم بر این شد که به سمت مرز طریبیل برویم و اتفاقات آنجا در بحث مقاومت و فلسطین را پوشش دهیم. غیر از ما تعدادی دیگری از فعالان فرهنگی و کسانی که دغدغه جبهه مقاومت را دارند نیز از شهرهای مختلف ایران به سمت بغداد آمده بودند. میتوانم بگویم خبرنگاران و فعالان فرهنگی در دو موج به سمت مرز طریبیل رفتند.»
مرز طریبیل، فقط یک جاده دارد که از بغداد شروع میشود و برای رسیدن به مرز باید از مناطق مختلف مانند «ابوقریب»، «فلوجه» و «رمادی» و… گذشت. این مرز چندان محل گذر نیست و مسافران زیادی از آنجا عبور نمیکنند. بیشتر یک مرز ترانزیتی است. یعنی حتی اگر کسی بخواهد از بغداد به پایتخت اردن برود از این مسیر استفاده نمیکند و سفر هوایی را ترجیح میدهد. رجبی شرایط طریبیل را اینطور توصیف میکند: «مرز طریبیل شبیه سایر مرزهایی که شاید در ذهن داشته باشید نیست؛ مثلاً شبیه مرز مهران نیست که ساختمان بزرگ و محل اسکان داشته باشد. تقریباً هیچ فضا و مکانی برای اسکان وجود ندارد. بنابراین بعد از ۷ اکتبر و با حضور تعداد زیادی از مردم عراق در این مرز، چادرهایی توسط عشایر و سایر گروهها برای استقرار برپا میشود. چیزی شبیه موکبهای اربعین. این چادرها میزبان کسانی هستند که به طریبیل میآیند.»
آنطور که رجبی میگوید افرادی که به طریبیل میآیند معمولاً یکی دو روز میمانند و سپس بازمیگردند و گروه دیگری جایگزین آنها میشوند: «در این مدت روزانه حدود ۳ الی ۴ هزار نفر در این حضور داشتند. فضای خاصی اینجا برقرار شده است. به وقت نماز به خصوص شبها مراسم و سخنرانیهای مختلفی برگزار میشود و افراد، شعارهایی میدهند. با همه اینها، اینجا قابلیت استقرار طولانی مدت ندارد و هر کس بیاید بعد از دو سه روز به ناچار برمیگردد. البته برای رسانهایها و خبرنگاران چادرهای مخصوصی برپا شده است. ما هم مدام در رفت و آمد هستیم.»
«در آن تجمع اتفاق ویژهای افتاد و آن هم این بود که بخشی از نیروهای مردمی از جمله حشدالشعبی و البته گروههایی از عشایر و قبایل به دنبال این بودند که هرطور شده به غزه بروند و کمک کنند، بنابراین به سمت مرزهای غربی عراق رفتند، در این مرز تجمعها و تحصنهایی اتفاق افتاد. یکی دو روز از آغاز حضور مردم عراق در مرز طریبیل گذشت و همینطور به تعداد جمعیت اضافه میشد. عشیرههای مختلف برای حمایت از فلسطین و غزه اینجا آمدند و بنر زدهاند. یکی از دوستان میگفت ما هم یک بنر بزنیم و بنویسم عشیره سلمان! بالاخره ما هم از نوادگان سلمان فارسی هستیم.» تیم پنج نفرهای از خبرنگاران ایران که از حدود یک هفته قبل در مناطق غربی عراق مستقر شدهاند و به هر طریق، وقایع را گزارش میکنند. از تماس تصویری با شبکههای تلویزیونی گرفته تا گزارشهای مکتوب و حتی انتشار محتوا در فضای مجازی.
او از بازخوردهایی که در فضای مجازی دریافت کرده است میگوید: «بیشتر پیامهایی که در فضای مجازی دریافت میکنم مبنی بر این است که ما چطور میتوانیم بیاییم؟ از خبرنگارها و اهالی رسانه گرفته تا آدمهای معمولی یا چهرههای فرهیخته… من به شخصه هیچ بازخورد منفی در شبکههای اجتماعی نداشتهام. بیشتر به دنبال این هستند که خودشان را به جایی برسانند که بتوانند برای مردم فلسطین کاری کنند…»
رجبی درباره اینکه حضور مردم در چنین نقاطی، اقدامی نمادین است یا وجه عملگرایانه هم دارد توضیح میدهد: «برخی میگویند افرادی که اینجا هستند مرز را باز کنند، از اردن عبور کنند و خودشان را به غزه برسانند. این ایده گرچه به زبان آسان باشد، اما نشدنی است. بگذارید مثالی بزنم؛ زمان درگیریهای سال ۱۳۸۷ در غزه و فلسطین، گروهی از دانشجویان در فرودگاه مهرآباد جمع شدند و تجمع کردند که ما را به غزه بفرستید، ما میخواهیم کمک کنیم. اگر واقعبینانه نگاه کنیم این کار نشدنی است. فرض کنیم این افراد سوار هواپیما شدند؛ کجا میخواهند بروند؟ کجا پیاده شوند؟ فرودگاه غزه بر اثر بمباران خیلی وقت است که نابود شده است. راهی نیست! برخی هم نوع دیگری این اقدامات را به سخره میگیرند. برای مثال گروهی از ایرانیان میگویند شما چرا هنوز اینجایید اگر خیلی دلتان میسوزد بروید و بجنگید. میگویند مرز را بشکنید بروید اردن با دولت اردن بجنگید بعدش هم با اسرائیل وارد جنگ شوید! اما در حقیقت آن دانشجویانی که سال ۸۷ تجمع کردند با اقدام خود تریبونی ایجاد کردند و توجه رسانه را به سمت خود کشاندند تا آنها هم موضعگیری کنند. آنها با چنین اقدامی به رزمندگان جبهه مقاومت دلگرمی دادند تا آنها بدانند جریاناتی وجود دارد که آماده پیوستن به آنها هستند و آمادگی خودشان را به شکلهای مختلف نشان میدهند. تمام اینها که گفتم را درباره تجمعات این روزهای طریبیل و دیگر نقاط دنیا هم صدق میکند.»
از نگاه او این اقدامات کوچک و بزرگ اثر دارد. رجبی یادآوری میکند که وقتی یکی از سران رژیم صهیونیستی میگوید ایرانیان از طریق شبکههای اجتماعی به حماس کمک میکنند یعنی این اقدامات اثرگذار است!: «در عراق هم اینچنین است. مردمی که دوست دارند پیروزی جبهه مقاومت را ببینید، به شکل نمادین اقداماتی انجام میدهند که اثر بخش است. اقداماتی که حتماً باعث دلگرمی جبهه مقاومت و رزمندگانش میشود؛ از اینکه میبینند مردم نقاط مختلف در دنیا به هر طریقی از آنها حمایت میکنند. البته ماجرا به این اقدامات نمادین ختم نمیشود و اقدامات عملی هم صورت گرفته است؛ برای مثال صادرات زمینی نفت عراق به اردن قطع شده است. چراکه دولت اردن با جبهه مقاومت همکاری نمیکند و بیشتر در پازل دولت صهیونیستی حرکت میکند. در واقع آن گونه که باید و شاید کمکی نمیکند. اردن یک کشور استراتژیک در ماجرای فلسطین است و اگر روزی شرایط در اردن فرق کند، شرایط در سرزمین اشغالی هم قطعاً تغییر خواهد کرد. اگر اردن در تجهیز کردن فلسطین همکاری کند مسیر هموارتر میشود اما فعلاً اردن دست آمریکا است. مردم عراق از وقتی آمریکا و غرب نقشه میکشیدند که این کشور را به عنوان یکی از پایههای جبهه مقاومت تضعیف کنند به دنبال حذف دولت خودخوانده اسرائیل هستند؛ سوریه هم فضای مشابهی دارد. امیدواریم با توجه به تحولاتی که اتفاق افتاد اردن هم بیشتر به سمت جبهه مقاومت بیایید. این تغییر مسیر نه فقط برای اسلام و دین و مقاومت، بلکه از باب همخونی و همزبانی هم برای آنها باید مهم باشد. به نظر میرسد در سالهای آینده معادلات عوض شود و اردن بیشتر از قبل به فلسطین توجه میکند.
بعد از ماجرای رأی ممتنع عراق درباره آتش بس در غزه، علامت سوالهای زیادی در اذهان عمومی درباره این ماجرا ایجاد شده بود. رجبی اما به عنوان خبرنگاری که روزهای اخیر در میان عراقیهایی بوده که حامی سرسخت فلسطین هستند معتقد است ماجرای این رأی ممتنع چندان اهمیت و تأثیری در حال و هوای این روزها ندارد: «نسبت به ۱۰ سال قبل، تحرکها درباره مسئله فلسطین در تمام دنیا بیشتر شده است. برای مثال سالهای قبل در عراق نسبت به فلسطین تا این اندازه توجه نبود. وقتی ما این دست فرمان و پیشرفتها را میبینیم نباید اتفاقی که در رأیگیری افتاد برایمان مسئله اهمیتی داشته باشد. برای خود مردم عراق هم این موضوع چندان مطرح نبود. البته روایتهایی درباره این ماجرا گفته شد از جمله اینکه اشتباه پیش آمده و میخواهند رأی خود را عوض کنند. اما با توجه به وقایع این روزها به نظر میرسد تمام اینها مسئله فرعی است و مسئله اصلی این است که دولت عراق در حال حاضر پای کار جبهه مقاومت است. دولت عراق در بحث مقاومت طوری عمل کرده که میتوان به آن اعتماد کرد چراکه در حال حاضر یکی از مسائل مهم این روزهای خود را فلسطین و آزادی قدس قرار داده است.»
روزهایی که در دنیا تظاهرات و تجمعات گستردهای در حمایت از غزه انجام میشود، بعضی طعنه میزنند که ببینید در فلان کشور اروپایی برای مثال ۵۰۰ هزار نفر به خیابان آمدند و در حمایت از فلسطین راهپیمایی کردند اما در تهران تجمعی نیست و اگر باشد محدودتر است! این فعال رسانهای درباره این ماجرا میگوید: «روشن است در تمام این مدت به وفادارترین نام به آرمان آزادی فلسطین ایران است. این در حالی است که برخی از کشورها از اسرائیل حمایت علنی و غیر علنی میکنند. بنابراین بخش عظیمی از راهپیماییهایی که در کشورهای غربی و عربی میبینیم با هدف اعتراض به دولت خودشان است. وقاحت بعضی این کشورهای عربی در حدی بود که بعد از ۷ اکتبر آمدند و اقدامات حماس را محکوم کردند. در چنین شرایطی معلوم است مردم شهروند یک کشور عربی یا یک کشور اسلامی مانند ترکیه، با دیدن رفتار حاکمهای خود درباره فلسطین به خروش میآیند و این خشم خود را با تجمع در خیابان نشان میدهند. درحالیکه مردم ما هرساله در راهپیماییهای مختلف شرکت میکنند و درباره موضع حاکمیت نسبت به فلسطین مطمئن هستند. بنابراین جنس تجمعات در این کشورها با آنچه ما در ایران شاهد آن هستیم متفاوت است. این روزها فیلمهایی در فضای مجازی منتشر شده که مردم کشورهای عربی از دولت خود گلایه میکنند که یک میلیارد مسلمان اهل سنت منتظر ایران هشتاد میلیون نفری شیعه هستند که برای فلسطین کاری کند. آنها به سران کشورهای خود معترض هستند به این علت که سران این کشورها زد و بندهایی با اسرائیل دارند.»
میان حرفهایش وقتی اسم شیعه و سنی میآید، یادآوری میکند که در مرز طریبیل و روزهایی که فلسطین مهمترین دغدغه مسلمانان است، مسئله شیعه و سنی مطرح نیست و کسی به آن نمیپردازد: «آنچه برای مردم مهم است جان و آزادی مسلمانان است و شیعه یا سنی بود برایشان مهم نیست، این بیاهمیتی را در شکلهای مختلف نشان دادند. برای مثال نماز ظهر و عصری که در مرز طریبیل برگزار میشود قبل از نماز یک نفر و بعد از نماز یک نفر دیگر سخنرانی میکند. این سخنرانیها یکی در میان از شیوخ سنی و شیعه است. وقت نماز هم همین شکل است. یک نماز به اقامت یکی از شیوخ اهل سنت اقامه میشود و نماز بعدی را پیشنماز شیعه میخواند. ما یک نماز را به اقامت اهل سنت و نماز دیگر به اقامت اهل تشیع میخوانیم. وحدت شیعه و سنی آنقدر اینجا زیبا است که هیچ تفاوتی میان آنها به چشم نمیآید.»
رجبی و چند نفری که همراهش بودهاند، معدود ایرانیانی هستند که در طریبیل حاضر شدهاند. حال و هوای این روزها در عراق تا حدی ملتهب است و احتمال جوش و خروش مردم تا حدی بالاست که فضایی نسبتاً امنیتی به وجود آورده و همین ماجرا حضور این تیم ایرانی را با حساسیتهای بیشتری مواجه کرده است: «گرچه شرایط برای ما به نوعی امنیتی بود و یکی دو نفر میگفتند محض احتیاط با خودتان پرچم ایران میان تجمعات نبرید اما یک بار بیخیال احتیاط شدم و با پرچم ایران رفتم میان جمعیت. من و همکارانم به وضوح متوجه میشدیم که عراقیها ما را با خوشحالی به یکدیگر نشان میدهند و به همدیگر میگویند اینها ایرانی هستند؛ آنها اینجا چه کار میکنند؟ این موضوع برایشان جالب و عجیب بود. میآمدند میپرسیدند که از کجا آمدهایم و چطور خودمان را به طریبیل رساندهایم. حتی فکر میکردند که از اهواز آمدهایم. وقتی میگفتم از تهران هستیم بیشتر تعجب میکردند و یک جورهایی خوشحال میشدند که از ایران هم کسانی آمدهاند و کنار آنها هستند…»
کد خبر 5926823 زينب رجائیمنبع: مهر
کلیدواژه: فلسطین سرزمین های اشغالی دفاع مقدس بغداد علی رجبی سرزمین های اشغالی ترکیه جبهه مقاومت سلمان فارسی رژیم صهیونیستی حماس غزه فلوجه تهران مصر ایران اسرائیل شیعه خرمشهر غرب فرودگاه مهرآباد سوریه لبنان جنگ تحمیلی بیروت دولت عراق ایالات متحده امریکا اردن عراق صفحه اول روزنامه ها دکه روزنامه صفحه اول روزنامه های استان ها رژیم صهیونیستی صفحه اول روزنامه های اقتصادی فلسطین صفحه اول روزنامه های ورزشی جنگ غزه ایالات متحده امریکا خاورمیانه ترکیه ایران اسرائیل چابهار حمایت از فلسطین فضای مجازی نشان می دهند جبهه مقاومت اتفاق افتاد مرز طریبیل شیعه و سنی حال و هوای سمت مرز مردم عراق برای مثال رسانه ای رسانه ها عراقی ها شبکه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۰۸۱۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیت الله علوی بروجردی: روحانیت در عصر آیتالله بروجردی، با سازماندهی ایشان به اوج رسید/ ایشان معتقد بودند ما برای دنیا حرف داریم
پایگاه خبری جماران، سید مهدی حسینی دورود: به مناسبت شصتوپنجمین سالگرد درگذشت مرجع فقید جهان تشیع - آیتالله العظمی حاجآقا حسین طباطبایی بروجردی، با نوه ایشان آیتالله سید محمد جواد علوی طباطبایی بروجردی که اکنون از چهرههای شناحته شده حوزۀ علمیه بهحساب میآید و اظهار نظرات او در حیطه امور اجتماعی معمولا بازتاب های رسانه ای قابل توجهی دارد، به گفتوگو نشستیم.
مشروح این گفت و گو در پی می آید:
برخی انتقاد میکنند که چرا پس از شصت سال از رحلت مرحوم آیتالله العظمی بروجردی (قدس سره)، برای ایشان مراسم سالگرد برگزار میکنید؟
باید به این نکته توجه داشته باشید که هدف از برگزاری سالگردها صرفاً تجلیل یک شخصیت یا گرامیداشت سالگرد فوت آن مرجع نیست، بلکه این مراسم بهانهای برای تجدید عهد با گذشتۀ خودمان و مرجعیت اصیل گذشته است. همچنین یادآوری این نکته است که حوزه چه بزرگانی را در عرصۀ مرجعیت داشته است و نگاه ما برای آینده نمیتواند بینیاز از نگاه به گذشته باشد. در تاریخ هزاروچهارصدسالۀ شیعه و در دوران غیبت کبری و غیبت صغری، حداقل نقش فقهای بزرگ این بود که توانستند چهارچوب مکتب را حفظ کنند و به دست ما برسانند. امروزه جمعیتی بالغ بر چهارصد یا پانصد میلیون نفر، رهرو این مکتب هستند؛ لذا نمیتوان نقش فقها را نادیده گرفت.
بارها گفتهام که قیام امام خمینی از سال ۱۳۴۲ آغاز شد و در سال ۱۳۵۷ به اوج رسید. سرمایۀ ایشان عبارت بود از حیثیتی که علمای بزرگ شیعه و قبل از آنها ائمۀ طاهرین(علیهمالسلام) ایجاد کرده بودند و امام با این سرمایه قیام کرد و به محبوبیت عمومی دست یافت. این سرمایه فقط مخصوص امام نبود، بلکه همۀ گذشتگان، از تکتک ائمه (علیهمالسلام) تا فقهایی که جانفشانی کردند و جانشان را در این مسیر گذاشتند، در این تاریخ ۱۴۰۰ساله نقش داشتهاند.
گاهی برخی افراد از ما میپرسند که آیا مرحوم آیتالله بروجردی کرامتی داشتند؟ آیا ایشان خدمت امام زمان(عج) رسیدند؟ امروزه کرامتسازی باب شده است. برخی نزدیکان مرحوم آیتالله بروجردی نقل میکنند که وقتی اینگونه صحبتها دربارۀ گذشتگان نزد ایشان مطرح میشد، ایشان میفرمودند که بعد از مرگ ما، از این دست کرامتها برای ما هم خواهند ساخت!
روزی نزد مرحوم آیتالله سید احمد خوانساری(رضواناللهعلیه)، مرجع عظیمالقدر، دربارۀ کرامتهای مرحوم آیتالله بروجردی صحبت شد. آیتالله خوانساری گفتند: «بزرگترین کرامت کسی مثل آیتالله بروجردی این است که به وظایف خودش خوب عمل کند. این بالاترین حد کرامت است.» اینکه کسی بر روی هوا یا روی آب راه برود، کرامت نیست، بلکه کرامت این است که شخص وظیفهاش را بهخوبی تشخیص دهد، بهخوبی به آن عمل کند و بتواند در حفظ شیعه تأثیرگذار باشد؛ این کرامت است. لذا هدف از برگزاری سالگرد، این است که یاد و نام همۀ بزرگان شیعه، و نهتنها مرحوم آیتالله بروجردی، گرامی داشته شود.
مرحوم آیتالله بروجردی امروزه به عنوان نماد مرجعیت گذشتۀ ما در جامعه است. هرگاه صحبت از مرجعیت شود، نام و یاد ایشان یکی از شاخصههایی است که در ذهن بسیاری از مردم وجود دارد. حتی مرحوم آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی و آخوند خراسانی چنین جایگاهی در اذهان مردم ندارند. مرحوم آیتالله بروجردی نماد مرجعیت شدهاند؛ لذا تجلیل از این نماد، تجلیل از روحانیت و مرجعیت شیعه است. همچنین، تجلیل از پیوندی است که بین آینده و گذشته وجود دارد؛ لذا برای شناخت آینده، آشنایی با تجربههایی که در زمان مرحوم آیتالله بروجردی رخ داده است، میتواند برای نسل ما کارساز و کارگشا باشد تا بدین وسیله، آیندۀ روحانیت را بسازیم.
آیتالله العظمی بروجردی (قدس سره) در چه موقعیتی به قم آمدند و وضع روحانیت در آن دوره چگونه بود؟
مرحوم آیتالله بروجردی زمانی به قم آمدند که مشروطیت به اتمام رسیده بود. با وجود تلاش و خلوص بزرگانی که از افتخارات شیعه هستند مانند مرحوم آخوند خراسانی و ملا محمدکاظم خراسانی، اما در عمل و اجرا، کار مشروطه بهدرستی پیش نرفت، بهطوریکه مرحوم آخوند در آخر عمر تصمیم گرفت به ایران بیاید، اما در کاظمین ایشان را مسموم کردند. لذا حرکت مشروطه، آنطور که متولیان بزرگ مانند مرحوم آخوند میخواستند، به پیش نرفت و قضایایی که پس از آن پیش آمد، از منزلت روحانیت نزد مردم کاست و روحانیت را ضعیف کرد. شاید یکی از علل آن به نحوۀ عملکرد ضعیف برخی از روحانیون برمیگردد که در آن زمان عهدهدار برخی امور بودند.
بههرحال، علت هرچه بود، روحانیت از چشم مردم افتاد. امام خمینی نقل میکردند که پس از مشروطیت، وسایل نقلیۀ عمومی روحانیون را سوار نمیکردند و میگفتند ماشین ما پنجر میشود! این قضیه مربوط به آن ایام است.
مرحوم آیتالله بروجردی تمام این دوران را بهدقت دیده بودند؛ چون ایشان در اوج مشروطه، ساکن نجف بودند. دورانی دهسالهای که ایشان در نجف بودند، دقیقاً اوج مشروطیت است و در طول این مدت هم، آنطور که همه نوشتهاند و گفتهاند، در فقه و اصول ملتزم درس آخوند خراسانی بودهاند و از همۀ مسائل مشروطه باخبر بوده و همۀ حوادث را از نزدیک دیدهاند. ایشان به درس آقا سید محمدکاظم یزدی یا اصلاً نرفتند یا شش ماه رفتند. مرحوم آقای عزیز طباطبایی می فرمودند که پدران ما میگفتند مرحوم آیتالله بروجردی شش ماه به درس آقا سید محمد کاظم یزدی آمدهاند. آیتالله بروجردی به دلیل کسالت پدر و به اصرار مرحوم آخوند خراسانی، به بروجرد بازمیگردند، و به فاصلۀ ششهفت ماه بعد از بازگشت ایشان، آخوند خراسانی به شهادت میرسد.
پس از فوت پدر آیتالله بروجردی، مرحوم آخوند طی چند نامه از ایشان میخواهند که به نجف برگردند. ایشان هم تصمیم به بازگشت به نجف میگیرند؛ اما خبر درگذشت مرحوم آخوند به ایشان میرسد؛ از اینرو عزم رحیل، بدل به اقامت در بروجرد میشود. با اینکه آن زمان آقا سید محمدکاظم یزدی در نجف بود و آیتالله بروجردی جزو اولین کسانی بودند که بر «عروه» حاشیه نوشته بودند، به نجف برنمیگردند. ایشان ۳۴ سال در بروجرد بودند و اوضاع سیاسیاجتماعی کشور بعد از فوت آخوند خراسانی را دیدند، حمله به مجلس را دیدند و شاهد سایر حوادث بودند.
زمانی که رضاخان عهدهدار حکومت شد، ایشان در بروجرد بودند. در سفری که آیتالله بروجردی به حج رفته بودند، در مرز عراق دستگیر و به تهران منتقل شده و به مدت یازده ماه به مشهد تبعید میشوند. ایشان هفت ماه بعد، به قم میآیند؛ اما با لطایفالحیلی به بروجرد برگردانده میشوند. آیتالله بروجردی زمان حاج شیخ عبدالکریم حائری به قم آمدند، یعنی دقیقاً زمانی که مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانی از اصفهان به قم آمده بود. بنابراین ایشان کاملاً در جریان اوضاع و احوال کشور بودند. وقتی ایشان به شهر قم آمدند، روحانیت از ارج و منزلت افتاده بود و در چشم مردم جایی نداشت و تأثیرگذار نبود.
حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی میفرمودند در آن دورانی که روحانیت از اعتبار افتاده بود و رضاخان شاه بود، در شهر آمل دو نفر از شاگردان مرحوم آخوند حضور داشتند، اما نه جماعتی داشتند و نه درس و منبری و فعالیتی، بلکه خانهنشین شده بودند. این دو روحانی چون مجتهد بودند، مجوز لباس روحانیت داشتند؛ لذا با هم قرار گذاشته بودند که هرکدام صبح از خانه بیرون بیایند و با لباس روحانیت یک خیابان را تا آخر بروند و به خانۀ خود برگردند. یعنی تمام کارشان این بود که نشان بدهند ما روحانیت هنوز وجود داریم. در واقع روحانیت از نظر اعتبار در پایینترین سطوح خود بود و بزرگانی بودند که اینگونه در جامعه حضور پیدا میکردند تا مردم دستکم عبا و عمامه و روحانیت را فراموش نکنند. البته نقش مرحوم آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی را نمیتوان نادیده گرفت. ایشان در بازسازی روحانیت نقش چشمگیری در سطح جهانی داشتند.
دربارۀ اقدامات مرحوم آیتالله بروجردی (قدس سره) پس از ورود به قم بفرمایید.
مرحوم آیتالله بروجردی پس از ورود به قم، در اولین اقدام روحانیت را سازماندهی کردند. معنای سازماندهی این است که ایشان تا جایی که میتوانستند، در هر شهر و بلادی، فرد موجّه و ملای موقّری را مستقر و از او حمایت میکردند. البته گاهی در یک شهر بیش از یک روحانی حضور داشت و آنان جوابگوی مردم در نیازهای روحانی بودند. به گفتۀ نزدیکان مرحوم آیتالله بروجردی، تعبیر ایشان این بود که «ما باید در هر جایی یک روحانی و ملا را پرورش دهیم.» علت بهکاربردن این تعبیر از سوی ایشان این بود که روحانی به شهر برود، ریشه بزند، آنگاه که ریشه زد و درخت شد، در جامعه ثمرات و تربیت خواهد داشت و در بین اشخاص عادی و طلبههایی که تربیت میکند، ثمرۀ خود را نشان میدهد.
آیتالله بروجردی وقتی کسی را به شهری میفرستادند، از او حمایت میکردند. مهم است که آقایان طلبهها و اساتید ما بدانند که آیتالله بروجردی هیچ وقت در عمر خود در هیچ مکانی، دفتر کاری نداشتند. وقتی مرجعی در شهری دفتر میزند، معنایش این است که «آقایانی که مقلد فلان مرجع هستید، وجوهات خود را به این دفتر بدهید.» پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که تکلیف علمایی که در این شهر هستند و حوزه، مدرسه، مسجد و جماعت دارند، چه میشود؟ برای این موضوعات چارهاندیشی نشده بود. آیتالله بروجردی دفتر نزدند و منطقشان این بود که خانه و مسجد هر عالم و عمامهبهسر، دفتر من است. لذا مقلدان ایشان در محل خودشان، نزد هر عالمی که میشناختند میرفتند و وجوهات خود را به او پرداخت میکردند. گاهی اوقات، برخی افراد از سایر شهرها برای پرداخت وجوهات به آیتالله بروجردی، به قم میآمدند؛ اما ایشان نمیپذیرفتند و میفرمودند: «در آن شهر فلان آقایان نمایندۀ من هستند، لذا ما به طور مستقیم، از شما وجوهات را نمیپذیریم و باید به آنها بدهید تا آنها برای ما بفرستند.»
آیتالله یثربی کاشانی میگفتند: «آیتالله بروجردی فوت کردند، اما قبل از فوتشان، راه خانۀ ما را به مردم یاد دادند. من ماندم و بین مردم اعتبار پیدا کردم.» لذا به دلیل سازماندهی ایشان بود که در هر شهری شخصیتهایی حضور داشتند. ایشان شخصیتها را تشویق میکردند که اگر میتوانند، در بلاد مدرسه بسازند و حوزهای تشکیل دهند. ایشان با اهتمام حیرتانگیزی که داشتند، آنها را تشویق و کمک میکردند و پول میفرستادند و اجازه میدادند که در شهرها مدرسه تأسیس کرده و طلبه تربیت کنند، و بعد از اینکه طلبه به حد بالایی رسید، برای ادامۀ تحصیل به قم فرستاده شوند.
حتی در بعضی شهرها مثل کرمانشاه که علما نتوانستند مدرسه بسازند یا مردم رغبتی به طلبگی نداشتند، خودشان مدرسه ساختند و طلبهها را از قم به کرمانشاه فرستادند؛ چون آن زمان، در کرمانشاه طلبه نبود. همچنین چند نفر از بزرگان و اساتید مثل حاج آقا عطاء(الله اشرفی اصفهانی) و مرحوم آقای میبدی را، بااینکه در قم از اساتید مطرح بودند، به کرمانشاه فرستادند تا حوزۀ آنجا دایر باشد.
بنابراین، اینگونه نبود که آیتالله بروجردی در قم بنشینند، وجوهات را بگیرند و مستقیم به بلاد و شهرستانها شهریه بدهند. ایشان میفرمودند که علمای هر شهر نباید کاری به قم داشته باشند، بلکه باید خودشان وجوهات را به هر شهری که هستند، به دست طلبهها و نیازمندان برسانند.
در واقع ایشان کار شهریه و ادارۀ مدرسه را به عهدۀ عالم آن شهر گذاشته بودند تا فعالیت کنند و شهریه بدهند. وقتی مردم به عالم شهر وجوهات میدادند، دست آن عالم برای پرداخت شهریه باز بود. آنان مقلد آیتالله بروجردی بودند، اما وجوهات را به عالِم شهر میدادند، چون وکیل و نمایندۀ آیتالله بروجردی بود. عالم شهر هم با پرداخت شهریه به طلبهها، آنها را تربیت میکرد، و اگر وجوهات اضافهای داشت، به قم میفرستاد. لذا ایشان اینگونه سازماندهی روحانیت را شکل دادند.
من بارها عرض کردهام که با اینکه کل حوزهها در بلاد ایران زیرمجموعۀ قم باشد، مخالف بودم. اساساً با بودجهگیری دولت هم مخالف بودم و نمیخواهم حرفهایم را تکرار کنم؛ اما نوع سازماندهی آیتالله بروجردی اینگونه بود؛ نه اینکه به بلاد برویم، مدارس را از علما بگیریم و بگوییم خودمان آن را اداره میکنیم، و کسی را بر مسند بگذاریم که آن علاقهای را که آن عالم محلی به این حوزه داشته، ندارد. لذا این سیاست موجود باعث ناکارآمد شدن بسیاری از حوزهها و مدارس شده است.
لطفا اهتمام مرحوم آیتالله بروجردی(قدس سره) به امر تبلیغ را تشریح بفرمایید.
ایشان بر امر تبلیغ اهتمام اعجابانگیزی داشتند، تا حدی که طلبهای را که در ماههای رمضان و محرم تبلیغ نرفته بود، بازخواست میکردند. همۀ اساتید و بزرگان آن زمان مقید به تبلیغ بودند. بارها گفتهام مرحوم آیت الله داماد در سطح مراجع بودند، اما برای تبلیغ به زرند ساوه میرفتند. همۀ بزرگانی که امروزه مرجع هستند، آن زمان تبلیغ میرفتند.
من در سال ۱۳۴۷ به قم آمدم، دو سال ماه رمضان در قم بودم و درس میخواندم. آن زمان ماه رمضان برای طلبهها درس برقرار بود و ما درس میخواندیم، ولی تعدامان کم بود. آیتالله بروجردی آنقدر به امر تبلیغ اهتمام داشتند که وقتی مردم ما را در کوچه و خیابان میدیدند، از ما میپرسیدند: «شما برای تبلیغ نرفتید؟! شما روحانیِ معمم در ماه رمضان در قم چه میکنید؟!» این فضایی بود که آیتالله بروجردی ایجاد کرده بودند. یعنی همه مجبور بودند به تبلیغ بروند. این شیوه بعدها به وسیلۀ مرحوم آیتالله گلپایگانی(رضواناللهعلیه) هم دنبال شد. مرحوم حاج آقا مهدی گلپایگانی گاهی شش هزار مبلّغ میفرستاد، درحالیکه حوزۀ قم بیشتر از ده هزار نفر طلبه نداشت. مرحوم آیتالله شریعتمداری و مرحوم آیتالله میرزا هاشم آملی هم مبلغ میفرستاد. مرحوم آیتالله مرعشی نجفی هم به اطراف قم مبلغ میفرستاد. آن زمان از ده هزار نفر، ۹۵درصد به تبلیغ میرفتند.الان بالاترین آمارهایی که داریم، به ۱۰درصد نمیرسد. بر اساس آمارهای موجود، از حوزۀ صدهزارنفری، ده هزار نفر به تبلیغ میروند که رقم ناچیزی است.
مرحوم آیتالله بروجردی مبلغان را از دفتر خود در قم برای تبلیغ به منزل عالم آن شهر میفرستادند. آن عالم هم چون به اوضاع و احوال آن منطقه آشنا بود، به تناسب نیاز مناطق، مبلغان را تقسیم و بررسی میکرد که چه کسی برای کدام منطقه مناسب است. مردم هم این مبلغان را برای مدتی به عنوان فرستادۀ آیتالله بروجردی میپذیرفتند. چون شرایط مانند اکنون نبود. مردم خانه در اختیار این مبلغان میگذاشتند و از آنها پذیرایی میکردند. بسیاری از مبلغانی که برای تبلیغ میرفتند، همان جا مستقر میشدند و میماندند. مبلغانی هم که به قم برمیگشتند، وجوهات را به آیتالله بروجردی تقدیم میکردند و ایشان اصرار داشتند که اضافۀ آن وجوهات را به خود آن طلبهها برگردانند؛ در واقع آیتالله بروجردی مبلغان را اینگونه تشویق میکردند.
بنابراین، سازماندهی روحانیت به این صورت بود که در هر شهری شخصیتهای نافذ و معتبری حضور داشتند و در ایام خاص، سیل مبلغان از حوزه به مناطق مختلف سرازیر میشد و همۀ اقشار در معرض تبلیغات بودند. لذا ارتباط با مردم را محکمتر میکردند. اینکه شنیدهایم در رحلت آیتالله بروجردی(قدس سره) تمام شهرها و حتی روستاهای ایران عزا به پا شد، به این سبب بود که ایشان در گوشۀ منزل خود بودند، اما به وسیلۀ روحانیت با دورترین نقاط کشور ارتباط داشتند و صدایشان به گوش مردم میرسید.
سخنرانی امام خمینی در عاشورای سال ۱۳۴۲ که منجر به دستگیری ایشان شد، صحبتهای امام را همین مبلغان به بلاد بردند؛ چون رادیو و تلویزیون در اختیار ما نبود و رادیو و تلویزیونهای خارجی هم سخنی از ما نقل نمیکردند، بلکه طلبهها به تبلیغ رفتند و اعلامیه، پیام و صحبتهای ایشان را بین مردم بردند. این ثمرۀ سازماندهی روحانیت توسط آیتالله بروجردی با استقرار شخصیتها در بلاد و اهتمام به تبلیغ توسط طلبهها بود.
گاهی مرحوم آیتالله بروجردی مطلع میشدند که در برخی بلاد ایران اعتقادات مردم ضعیف شده یا در جایی بین علما اختلاف پیش آمده است که باعث میشود در بین مردم اثر سوء بگذارد. لذا ایشان با هزینۀ خودشان، یک سری از مبلغان و وعاظ تراز اول مثل آقایان فلسفی، حاجی انصاری، حاج محقق و تربتی را به آن بلاد میفرستادند تا در آنجا به منبر بروند. این افراد وعاظ مشهوری بودند و وقتی به بلاد میرفتند، جمعیت بسیار زیادی از منبر ایشان بهره میبردند و شرایط مانند الان نبود.
من بعضی استقبالهایی را که از این وعاظ میشد، دیده بودم؛ به گونهای بود که کوچه و خیابان لبریز جمعیت میشد. گاهی آقای فلسفی دو یا سه دهه در یک شهر میماند و منبر میرفت. مرحوم آیتالله منتظری میگفتند در نجفآباد بین علما اختلاف پیش آمده بود. آیتالله بروجردی من را به آنجا فرستادند و مدت شش یا هفت ماه آنجا ماندم تا مشکل حل شد و برگشتم. حتی در اصفهان مشکلی پیش آمده بود که آیتالله بروجردی ایشان را فرستاده بودند. آیتالله بروجردی اوضاع شهرها را اداره میکردند و از اینکه در هر منطقهای چه میگذرد، باخبر بودند. لذا پیوند مردم با ایشان حفظ شد. اینکه میگوییم در رحلت آیتالله بروجردی همۀ مردم ایران عزاداری کردند، حاصل این پیوند بود.
بنابراین روحانیت در عصر آیتالله بروجردی، با سازماندهی ایشان به اوج رسید و به داخل ایران محدود نشد. ایشان معتقد بودند ما شیعیان مانند اسماعیلیهای باطنی و امثال اینها نیستیم که کسی نباید از سرّ ما باخبر شود، بلکه ما برای دنیا حرف داریم، باید معارف اهلبیت(علیهمالسلام) را عرضه کنیم و در شهرهای مطرح دنیا حضور داشته باشیم.
بر این اساس، به هامبورگ مبلغ فرستادند و در آنجا مسجد ساختند. به نیویورک مبلغ اعزام کردند. شخصیتهایی مثل مرحوم حاج آقا مهدی حائری یزدی را به واشنگتن فرستادند. همچنین آقای صدر بلاغی را به لندن اعزام کردند. آقای محمدی گلپایگانی، پدر آقای محمدی گلپایگانی مسئول دفتر رهبری، را به آلمان فرستادند. دائم افرادی را برای تبلیغ به کشورهای آفریقایی اعزام میکردند. مرحوم آقای شریعت را به پاکستان فرستادند. آقای پویا میگفتند که به دستور آیتالله بروجردی در پاکستان مستقر شدند. حتی افرادی را به هند فرستادند. هر شخصیتی به هر کشوری اعزام میشد، آیتالله بروجردی همین برنامه را داشتند که آن مبلغان در آنجا تقویت شوند، حوزه تشکیل دهند، برنامه داشته باشند، خودشان آن مراکز را اداره کنند و کسریشان را ما تأمین میکنیم. ما اسم این کار را سازماندهی روحانیت میگذاریم.
به علاوه، آیتالله بروجردی سازماندهی امور مربوط به مردم در ارتباط با تبلیغ و دین را هم بر عهده داشتند. برای نمونه من از مرحوم آقای مهندس بازرگان شنیدم که فرمود: «من جزو بانیان مسجد دانشگاه بودم. مشوق ما برای ساختن مسجد در دانشگاه، آیتالله بروجردی بودند. ایشان اجازۀ وجوهات را به من دادند و گاهی که افراد پول نمیدادند یا کم میآوردیم، از خود آیتالله بروجردی پول میگرفتیم که مسجد در دانشگاه سرپا شود.» لذا آنجا محور شد و ما دیدیم در سال ۱۳۵۷ چه نقشی داشت.
ما شاگرد مرحوم آقای علامه کرباسچیان در مدرسۀ علوی بودیم. ایشان به من گفتند: «مشوق من برای تأسیس مدرسۀ علوی آیتالله بروجردی بودند. ایشان قدمبهقدم کمک کردند، اجازۀ وجوهی دادند و پول دادند تا مدرسۀ علوی را برای تربیت بچههای شیعه بسازیم. تا نیروهای نخبه تربیت کنیم که فردا به کار بیایند.»
از مرحوم آقای شیخ عباسعلی اسلامی شنیدم که میگفتند: «جامعۀ تعلیمات اسلامی بر اساس تشویق آیتالله بروجردی تأسیس شد. ما چند خانه در تهران تهیه کردیم. اگر افراد پیش آیتالله بروجردی میآمدند و به عنوان وجوه به ایشان خانه میدادند، ایشان به ما خبر میدادند که در فلان شهر خانهای به ما دادند، بیایید و مدرسه کنید. ما هم میرفتیم و تابلوی جامعۀ تعلیمات اسلامی را میزدیم و مدرسۀ اسلامی درست میکردیم.»
آیتالله بروجردی معتقد بودند که غیر از مسجد و تبلیغ و روضه و آنچه ما در مجالس عاشورا و غیرعاشورا داریم، باید در مدارس هم به فکر بچهها باشیم و در مقام تربیت آنها بربیاییم. لذا در تألیف کتابهای دینی نظر میدادند. ایشان آن زمان با وزارت فرهنگ ارتباط میگرفتند که چه چیزی اضافه شود و چه چیزی نه. همچنین در تدریس عربی اظهار نظر میکردند. اما مداخلۀ آیتالله بروجردی به نحوی نبود که کار کارشناسان را برهم بزند، بلکه کارشناسان را راهنمایی میکردند و آنها هم میپذیرفتند.
پهلوی میگفت خط فارسی اشکالاتی دارد و اگر کتابت آن را لاتین کنیم بسیاری از اشکالات برطرف میشود؛ لذا میخواست خط فارسی را عوض کند. اما یکی از افرادی که در برابر این نظر محکم ایستاد و مخالفت کرد، آیتالله بروجردی بودند. من متوجه اهمیت این مخالفت نبودم، ولی در ترکیه و آذربایجان دیدم که تغییر رسمالخط چگونه ارتباط نسلهای بعد را با نسلهای قبل از بین برده است. یعنی تغییر رسمالخط، تمام کتابها و کتابخانهها را از اعتبار انداخته است، به گونهای که نسل جدید نمیتوانند آثار قدیم را بخوانند. لذا آثار قدیم باید برای استفاده با رسمالخط جدید نگاشته شوند.
در پایان، دربارۀ سیاستها و فعالیتهای آیتالله بروجردی (قدس سره) در زمینۀ تقریب مذاهب بفرمایید.
ایشان معتقد بودند شیعیان در بین مسلمانها در اقلیت هستند. در کشور ما عدهای سنی وجود دارد و در کشورهای دیگر اساساً شیعه در اقلیت است، و اکثریت مسلمانان را سنیها تشکیل میدهند. ما در دل اهل سنت زندگی میکنیم، لذا باید چگونگی ارتباطمان را با آنها تعریف کنیم. به همین دلیل، ایشان تقریب را آغاز کردند. قبل از مرحوم آیتالله بروجردی، بزرگانی در این فکر بودند و شیخ محمدتقی قمی به مصر رفته بود. مرحوم آقای فاضل لنکرانی میگفتند که مرحوم آیتالله بروجردی پنج یا شش ماه به قم آمده بود که شیخ محمدتقی قمی از مصر نزد ایشان آمد. تا زمان آیتالله بروجردی، تقریب جانی نداشت. ایشان با تفکر تقریب وارد میدان شدند، لذا از آن زمان به بعد مجلس تقریب و شیخ محمدتقی قمی در مصر اوج گرفت. آقای طنطاوی، شیخ سابق الازهر، در بحرین در کنگرهای به من گفتند: «زمان آیتالله بروجردی من طلبۀ الازهر بودم و از نزدیک تقریب را میدیدم.»
آن زمان جمال عبدالناصر سمت شوروی بود، و شاه ایران سمت آمریکا و لذا مصر و ایران رابطۀ خوبی با هم نداشتند و روابط دو کشور قطع بود. اما ارتباط آقای شیخ محمود شلتوت، به عنوان شیخ الازهر، با آیتالله بروجردی هیچ وقت قطع نشد. عبدالناصر با شاه مخالف بود، اما به آیتالله بروجردی نامه مینوشت که «شاه میخواهد اسرائیل را به رسمیت بشناسد؛ شما اجازه ندهید.» یا عبدالناصر به آیتالله بروجردی نامه نوشته است که «فلسطینیها آواره شدهاند و به کمک نیاز دارند، شما کاری کنید.» به گفتۀ آقای طنطاوی، مرجعیت آیتالله بروجردی و مرجعیت شیعه بر روابط سیاسی حاکم بود. به عبارت دیگر، این ارتباط فوقِ روابط سیاسی کشورها بود و این نشاندهندۀ عظمت شیعه است.
وی گلایه میکرد که «سیدنا! چرا تقریب را تعطیل کردید؟» طنطاوی میگفت: «آیتالله بروجردی تقریب را برقرار کردند که شیعه در بین اهل سنت معرفی شود، لذا شیعه باید معرفی شود، چون شیعه مذهب اصیل است و لازم است عرضه شود و رسمیت پیدا کند. آیتالله بروجردی فقط به فکر شما شیعیان نبودند، بلکه به فکر ما سنیها هم بودند. آیتالله بروجردی میدانستند جماعت سنی که بیشترشان مسلماناند، به مرجعیت نیاز دارند و ایشان این مرجعیت را در الازهر قرار داده بودند. چون الازهر سابقۀ هزارساله داشت. ما محب اهلبیت(علیهمالسلام) هستیم، ما غیر از وهابیها هستیم، ما هم مثل شما ضریح میبوسیم و به اهلبیت(علیهمالسلام) ارادت داریم. آیتالله بروجردی مرجعیت سنی را در الازهر تقویت کردند، نه جای دیگر.»
طنطاوی ما را نقد میکرد که شما رابطهتان را با مصر به هم زدید و مرجعیت از الازهر رفت و به دست وهابیان افتاد. او میگفت: «وهابیان همان طور که دشمن شما هستند، با ما هم دشمناند و با مذاهب هم مسئله دارند. چرا شما این کار را کردید؟ چرا مصر و الازهر را کنار گذاشتید و سراغ آنها رفتید؟ شما در ایران سنّی دارید. اینها روحانی و آخوند میخواهند. آخوندهای آنها کجا باید تربیت شوند؟ به مدارس وهابیها در عربستان یا پاکستان میروند. اینها را به الازهر بفرستید. مصریها محب اهلبیت(علیهمالسلام) هستند و علمیت در الازهر است. اما شما این کار را نکردید! تقریب آیتالله بروجردی، هم برای شیعه فایده داشت و هم برای سنی. مضافاً اینکه در نتیجۀ تقریب، آثاری مثل فتوای شیخ محمود شلتوت پدید آمد.»
شیخ محمدتقی قمی از آیتالله بروجردی نقل میکرد که ایشان میفرمودند: «من دلم میخواست فتوای شیخ محمود شلتوت را در کفنم بگذارم تا فردا بگویم این کار را من برای شیعه کردم.» البته زمانی که فتوای شیخ محمود شلتوت آمد، آیتالله بروجردی دستور دادند که آن را در موزۀ آستان قدس بگذارند. آیتالله بروجردی شیخ محمدتقی قمی را همراه گروهی به مشهد فرستادند و مرحوم آیتاللهالعظمی محمدهادی میلانی (رضواناللهعلیه) از این گروه استقبال و مجلس مجللی برگزار کردند و فتوا را به موزۀ آستان قدس اهدا کردند.
لذا آیتالله بروجردی به تقریب معتقد بودند. فتوا صادر شد و کتابهای شیعه را الازهر چاپ کرد. «مجمع البیان»، «مختصر النافع» علامه حلی و حتی کتاب «مراجعات» علامه شرفالدین در الازهر منتشر شد. آیتالله بروجردی بر تکیۀ بسیار بر حدیث ثقلین اصرار میورزیدند. از نظر ما شیعیان، تواتر حدیث غدیر مسلّم است، اما بعضی از اهل سنت در تواتر آن (نه در اعتبار) شبهه میکنند. ولی در تواتر حدیث ثقلین هیچ کس، نه سنی و نه شیعه، شبهه ندارد. ایشان میگفتند حدیث ثقلین باید محور کار ما باشد. لذا اهل بیت(علیهمالسلام) در «کتاب الله و عترتی ما ان تمسکتم بهما» محور است. اینجا دیگر قصه غدیر نیست که بگویند در «من کنت مولا»، «ولی» به چه معناست؟ در حدیث «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ما ان تمسکتم بهما»، «تمسک» استناد است. بنابراین در حدیث ثقلین، حجیت قول اهلبیت(علیهمالسلام) در کار است.
متأسفانه گاهی سخنان مرحوم آیتالله بروجردی(قدس سره) نادرست نقل میشود و عدهای به ایشان حمله میکنند. بنابراین باید با توجه به زمینهای که در آن بیان شده، سخنان ایشان را دریابیم و بفهمیم.